دانشکده مدیریت دانشگاه تهرانبررسیهای حسابداری و حسابرسی2645-802022320150923Value relevance of voluntary disclosure in capital market of Iranقیمت گذاری افشای اختیاری در بازار سرمایۀ ایران2793005565610.22059/acctgrev.2015.55656FAنازنینبشیری منشدانشجوی دکتری حسابداری، دانشکدۀ علوم اقتصادی و اجتماعی، دانشگاه الزهرا (س)، تهران، ایرانعلیرحمانیدانشیار گروه حسابداری، دانشکدۀ علوم اقتصادی و اجتماعی دانشگاه الزهرا (س)، تهران، ایرانسید علیحسینیاستادیار گروه حسابداری، دانشکدۀ علوم اقتصادی و اجتماعی دانشگاه الزهرا (س)، تهران، ایران0000-0002-2470-2950میر حسینموسویاستادیار گروه اقتصاد، دانشکدۀ علوم اقتصادی و اجتماعی دانشگاه الزهرا (س)، تهران، ایرانJournal Article20150620Companies’ voluntary disclosure is one of the most important management tools to convey information about the financial performance to investors, creditors and other stakeholders. One of the important reasons of the request for disclosure of information is agency problem and asymmetry of information. This study aims to examine value relevance of voluntary disclosure using models of Olson (1995), Easton and Harris (1991) and the value of firms with regard to the effect of endogeneity of voluntary disclosure variable. For this purpose, the voluntary disclosure index was calculated and tested for 146 companies listed in Tehran Stock Exchange during the period 1388-1392 using content analysis method and the same weighting approach. The results of this research reveal that companies’ voluntary disclosure is used in their decision-making and valuation of companies. The results from the study of non-linearity in the relation between voluntary disclosure and firm value confirm the positive significant effect of enhanced voluntary disclosure levels on the value of firms.افشای اختیاری اطلاعات شرکتها از ابزار مهم مدیران بهمنظور انتقال اطلاعات عملکرد مالی به سرمایهگذاران، اعتباردهندگان و سایر افراد ذینفع است. یکی از دلایل مهم تقاضا برای افشای اطلاعات، مسانل نمایندگی و عدم تقارن اطلاعات است. هدف این پژوهش بررسی قیمتگذاری افشای اختیاری با بهرهمندی از مدلهای اولسون (1995)، استون و هریس (1996) و مدل ارزش شرکت با توجه به اثر درونزای متغیر افشا است. در این راستا، شاخص افشای اختیاری 146 شرکت پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران طی سالهای 1388 تا 1392 بهکمک روش تحلیل محتوا و رویکرد وزندهی یکسان، محاسبه و آزمون شد. یافتههای پژوهش نشان میدهد افشای اختیاری شرکتها در تصمیمگیری و ارزشگذاری شرکتها بهکار میرود. همچنین بررسی مدل غیرخطی ارزش شرکت نشان میدهد در ارزشگذاری شرکتها سطح مطلوبی از افشای اختیاری بهکاربرده میشود.https://acctgrev.ut.ac.ir/article_55656_b7a39cc4cd1a16142514d8199b90d6ad.pdfدانشکده مدیریت دانشگاه تهرانبررسیهای حسابداری و حسابرسی2645-802022320150923The impact of corporate tax risk on audit feeتأثیر ریسک وضعیت مالیاتی شرکت بر حقالزحمۀ حسابرسی3013185565710.22059/acctgrev.2015.55657FAامیدپورحیدریاستاد حسابداری، دانشگاه شهید باهنر، کرمان، ایران0000000315994434مجتبیگل محمدی شورکیدانشجوی دکتری حسابداری، دانشگاه شهید باهنر، کرمان، ایرانJournal Article20141113Auditors use several factors for pricing of audit services. Theoretically, corporate risk and complexity are the main factors affecting audit fees. The purpose of this study is to evaluate the impact of corporate tax risk on audit fees. This risk is quantificated through the company's effective tax rate. In this regard, if the effective tax rate is lower, tax avoidance is considered higher. For this purpose, a sample of 62 companies listed on TSE from 2009 to 2014 is selected. Research hypotheses have been examined using regression analysis. Results show that a significant negative (positive) correlation exists between effective tax rate (corporate tax risk) and audit fees. In other words, if the corporate tax risk is higher, audit fee will be more. Furthermore, the results reveal a significant positive relationship between firm size and reported loss with the audit fees and a negative significant relationship between financial leverage and unqualified audit opinion with the audit fees.حسابرسان برای قیمتگذاری خدمات حسابرسی از عوامل گوناگونی استفاده میکنند. از لحاظ نظری، ریسک و پیچیدگی واحدی که رسیدگی میشود از عوامل اصلی مؤثر بر حقالزحمۀ حسابرسی است. هدف این پژوهش، بررسی تأثیر ریسک با وضعیت مالیاتی شرکت بر حقالزحمۀ حسابرسی است. ریسک یادشده از طریق اندازۀ نرخ مؤثر مالیاتی شرکت کمیسازی میشود. در این راستا، هر چه نرخ مؤثر مالیاتی کمتر باشد، ریسک وضعیت مالیاتی شرکت (اجتناب مالیاتی) بیشتر است. برای بررسی این موضوع، نمونهای متشکل از 62 شرکت پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران در سالهای 1387 تا 1392 انتخاب شد. فرضیههای پژوهش بهکمک تحلیل رگرسیون بررسی شدند. شواهد پژوهش نشان میدهد رابطۀ منفی (مثبت) و معناداری میان نرخ مؤثر مالیات (ریسک وضعیت مالیاتی) و حقالزحمۀ حسابرسی وجود دارد. به بیانی، هر چه وضعیت مالیاتی شرکت از ریسک بیشتری برخوردار باشد، حقالزحمۀ حسابرسی بیشتری پرداخت میشود. همچنین نتایج پژوهش برقراری رابطۀ مثبت و معنادار میان اندازۀ شرکت و گزارش زیان را تأیید کرد و نشان داد میان اهرم مالی و اظهار نظر تعدیلشده با حقالزحمۀ حسابرسی رابطۀ منفی و معناداری وجود دارد.https://acctgrev.ut.ac.ir/article_55657_f832b99547315aabd59d15446a8f863a.pdfدانشکده مدیریت دانشگاه تهرانبررسیهای حسابداری و حسابرسی2645-802022320150923A review of the relationship between components of internal financial flexibility at Tehran Stock Exchange (TSE) listed companiesبررسی ارتباط بین اجزای انعطافپذیری مالی داخلی3193365565810.22059/acctgrev.2015.55658FAپرویزپیریاستادیار گروه حسابداری، دانشکدۀ اقتصاد و مدیریت دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایرانسمانهبرزگری صدقیانیکارشناس ارشد حسابداری، دانشکدۀ اقتصاد و مدیریت، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایرانJournal Article20150614A better improvement in dealing with unprecedented financial problems and an efficient use regarding incoming investment opportunities would be gained through knowing the relationship between components of internal financial flexibility of firms. Management of internal financial flexibility is directly related to how we use cash, debt capacity, as well as their interaction during encountering crisis and external shocks. The present study, hence, examines the relationship between the components of the internal financial flexibility of 69 firms listed on Tehran Stock Exchange during 2003-2012. Therefore, the extracted data were tested and analyzed using descriptive statistical methods and panel data patterns. The results indicate that the debt capacity is not effective in predicting the retention amount of cash resources; yet, the amount of cash resources retention is considered as one of the factors influencing determination of the debt capacity of firms.آگاهی از چگونگی ارتباط بین اجزای انعطافپذیر مالی داخلی شرکتها به بهبود عملکرد مدیریت در برخورد با مشکلات و بحرانهای مالی ناگهانی و همچنین استفادۀ بهینه از فرصتهای سرمایهگذاری پیشآمده منجر میشود. مدیریت انعطافپذیری مالی داخلی، بهطور مستقیم به چگونگی استفاده از وجه نقد، ظرفیت بدهی و اثر متقابل آنها در وضعیت مواجهه با بحران و شوکهای برونسازمانی بستگی دارد. در این راستا، مقالۀ حاضر به بررسی رابطۀ اجزای انعطافپذیری مالی داخلی در 69 شرکت پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران در بازۀ زمانی 1382 تا 1391 میپردازد. بدین منظور، اطلاعات استخراجشده بهکمک روشهای آمار توصیفی و الگوی دادههای تابلویی آزمایش و تجزیهوتحلیل شدند. بر اساس نتایج بهدستآمده، ظرفیت بدهی در پیشبینی میزان نگهداشت منابع نقدی تأثیری ندارد؛ اما میزان نگهداشت منابع نقدی را میتوان یکی از عوامل مؤثر در تعیین ظرفیت بدهی شرکتها معرفی کرد.https://acctgrev.ut.ac.ir/article_55658_1069573b20f4edf569dcf7fc72d8ccde.pdfدانشکده مدیریت دانشگاه تهرانبررسیهای حسابداری و حسابرسی2645-802022320150923The role of liquidity factor in explaining the stock returns: New evidence from Tehran Stock Exchangeاهمیت عامل نقدشوندگی در توضیح مازاد بازده سهام: شواهد جدید از بورس اوراق بهادار تهران3373625565910.22059/acctgrev.2015.55659FAعبدالرضاتالانهدانشیار گروه حسابداری دانشکدۀ مدیریت و حسابداری، دانشگاه آزاد اسلامی واحد فیروزکوه، فیروزکوه، ایرانمینوشحسینیکارشناسارشد حسابداری، دانشکدۀ مدیریت و حسابداری، دانشگاه آزاد اسلامی واحد فیروزکوه، فیروزکوه، ایرانJournal Article20150408This paper examines the role of liquidity factor in explaining the cross-section of stock returns of firms listed on Tehran Stock Exchange. The regression results of CAPM, Liu's two-factor model, the Fama-French three-factor model, and a Four-factor model in eight portfolios formed by Size, B/M Ratio, and Liquidity show that the two-factor (market and liquidity) model outperforms the CAPM in explaining the cross-section of stock returns but not the Fama-French three-factor model. Adding liquidity premium to Fama-French three-factor model notably improves the adjusted R square of the model implying that all four factors of market, size, value, and liquidity play a significant role in explaining stock returns. The results are robust to sensitivity analyses for up and down market conditions and seasonal behavior.پژوهش حاضر، نقش عامل نقدشوندگی را در توضیح مازاد بازده سهام شرکتهای بورس تهران بررسی میکند. نتایج برازش مدل قیمتگذاری دارایی سرمایهای، مدل دوعاملی لیو (2006)، مدل سهعاملی فاما و فرنچ (1993) و مدل چهارعاملی (صرف نقدشوندگی بهعلاوۀ سه عامل فاما و فرنچ) بر هشت پورتفوی ساختهشده بر مبنای اندازه، نسبت ارزش دفتری به بازار و نقدشوندگی، نشان میدهد مدل دوعاملی لیو توضیح بهتری از مدل قیمتگذاری دارایی سرمایهای دارد؛ اما در مقایسه با مدل سهعاملی فاما و فرنچ توان توضیح بیشتری ندارد. با افزودن صرف نقدشوندگی به مدل سهعاملی فاما و فرنچ، توان توضیحی افزایش شایان توجهی مییابد که نشان میدهد چهار عامل بازار، اندازه، ارزش و نقدشوندگی در تبیین بازده سهام مؤثرند. نتایج بهدستآمده در برابر تحلیلهای حساسیت پایدارند.https://acctgrev.ut.ac.ir/article_55659_d7ab75cb104c0e9462173bd52229baa2.pdfدانشکده مدیریت دانشگاه تهرانبررسیهای حسابداری و حسابرسی2645-802022320150923Managerial overconfidence and audit feesبیش اطمینانی مدیریت و حق الزحمۀ حسابرسی3633845566010.22059/acctgrev.2015.55660FAیحییحساس یگانهدانشیار گروه حسابداری، دانشکدۀ مدیریت و حسابداری، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایرانمسعودحسنی القارمربی گروه حسابداری، دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه بزرگمهر قائنات، قائن، ایرانمحمدمرفوعاستادیار گروه حسابداری، دانشکدۀ مدیریت و حسابداری، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران0000-0003-4925-7029Journal Article20150509Overconfidence or excessive self-confidence in general can be defined as a groundless belief about individual’s cognitive abilities, judgments and intuitive reasoning. If the auditor recognizes these personality traits in managers and estimates the financial reporting risk to be excessive due to managerial overconfidence, he/she could demand higher audit fees to compensate for the additional audit efforts needed to reduce detection risk. On the other hand, due to the confidence in their firms’ financial reporting process, the overconfident managers choose negotiation as a way to demand less scope and pay lower fees to the auditors. This study aimed to investigate the effect of managerial overconfidence on audit fees. The statistical population consisted of firms listed on the Tehran Stock Exchange during the years 2007 to 2013. The results indicated a significant negative relation between managerial overconfidence and audit fees. The additional studies showed that managerial overconfidence has no significant impact on using industry specialist auditors. بیشاطمینانی یا اعتماد بیش از حد به خود میتواند اعتقاد بیاساس دربارۀ تواناییهای شناختی، قضاوتها و استدلال شهودی فرد تعریف شود. بیشاطمینانی یکی از مهمترین ویژگیهای شخصیتی مدیران است که بر ریسکپذیری تأثیر میگذارد. چنانچه حسابرس این ویژگی شخصیتی مدیران را تشخیص دهد و ریسک گزارشگری مالی را بهدلیل بیشاطمینانی مدیران، بیش از حد برآورد کند، میتواند حقالزحمة بیشتری مطالبه کند و اقدامهایش را بهمنظور کاهش ریسک عدم کشف کامل کند. از سوی دیگر، چون مدیران بیشاطمینان به فرایند گزارشگری مالی شرکت اطمینان دارند، تلاش میکنند از طریق مذاکره، دامنة رسیدگیهای حسابرسی را کم کنند و حقالزحمة کمتری پرداخت کنند. هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر بیشاطمینانی مدیریت بر حقالزحمة حسابرسی است. جامعة آماری پژوهش را شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران طی سالهای 1386 تا 1392 تشکیل میدهد. در این پژوهش برای اندازهگیری بیشاطمینانی مدیریت از دو سنجة مبتنی بر تصمیمهای سرمایهگذاری استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد بین بیشاطمینانی مدیریت و حقالزحمة حسابرسی ارتباط منفی معناداری برقرار است. بر اساس بررسیهای بیشتر، بیشاطمینانی مدیریت بر استفاده از حسابرس متخصص صنعت، تأثیر معناداری ندارد. <br /> https://acctgrev.ut.ac.ir/article_55660_d9354eb5d084ba149768e160a3259794.pdfدانشکده مدیریت دانشگاه تهرانبررسیهای حسابداری و حسابرسی2645-802022320150923Effect of diversification strategy on firm performance with application of entropy measure in Tehran Stock Exchangeبررسی تأثیر راهبرد تنوع بر عملکرد شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران بهکمک معیار آنتروپی3854005566110.22059/acctgrev.2015.55661FAفرزانهحیدرپوردانشیار گروه حسابداری، دانشکدۀ اقتصاد و حسابداری، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران0000000243096423کیمیاعلویکارشناسارشد حسابداری، دانشکدۀ اقتصاد و حسابداری، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایرانJournal Article20150601Firm managers seek a way to improve their firm performance. One way is to use diversification strategy which creates range of business activities for the firms and leads to a better performance. This study examines the effect of diversification strategy on performance of 87 companies listed on Tehran Stock Exchange from 2010 to 2014. The main objective of this study is to investigate the non-liner relationship between diversification strategy and profitability of business units by sorting it into its related and unrelated components. In this study, multivariate linear regression model is used to test the hypotheses. The statistical method is Panel Data. The results showed that there is a curve-shaped relationship between diversification and profitability of business units; that is, profitability decreases at low levels of related diversification and increases at its high levels; also profitability increases at low levels of unrelated diversification and decreases at its high levels.مدیران واحدهای تجاری طی دورۀ مدیریت، بهدنبال یافتن راهکاری برای بهبود عملکرد واحد تجاری خودهستند. یکی از این راهکارها بهکارگیریراهبرد تنوع است که ضمن ایجاد دامنهای از فعالیتهای تجاری برای شرکتها، به بهبود عملکرد آنها نیز کمک میکند.پژوهش حاضر به بررسی تأثیر راهبرد تنوع بر عملکرد 87 نمونه از شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران طی سالهای 1392 - 1388 میپردازد. هدف اصلی این پژوهش بررسی رابطۀ غیرخطی بین راهبرد تنوع و سودآوری واحد تجاری با در نظر گرفتن افراز تنوع به دو بخش مرتبط و نامرتبط است. در این پژوهش برای آزمون فرضیهها، مدل رگرسیون خطی چندمتغیره بهکار گرفته شد و روش آماری آن روش دادههای پانل است. نتایج، حاکی از وجود رابطۀ U شکل بین تنوع و سودآوری واحدهای تجاری است؛ به این معنا که سودآوری در سطوح پایین تنوع مرتبط کاهشیافته و در سطوح بالای تنوع مرتبط افزایش مییابد. همچنین سودآوری در سطوح پایین تنوع نامرتبط افزایشیافته و در سطوح بالای تنوع نامرتبط کاهش مییابد.https://acctgrev.ut.ac.ir/article_55661_1c481d1ba7e4b2f736907571b196c5f3.pdfدانشکده مدیریت دانشگاه تهرانبررسیهای حسابداری و حسابرسی2645-802022320150923Time variation in the marginal value and marginal rate of firms’ cash holdings in the Tehran Stock Exchange (TSE)بررسی تغییرپذیری زمانی نرخ نهایی و ارزش نهایی وجه نقد در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران4014195566210.22059/acctgrev.2015.55662FAمهدیمشکی میاوقیاستادیار مالی، دانشگاه پیام نور، رشت، ایران0000000327775159مهیارصنایعیکارشناسارشد، حسابداری، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد رشت، ایرانJournal Article20141102The main purpose of the present research is to investigate time variation in the marginal value and marginal rate of Firms’ Cash Holdings in the Tehran Stock Exchange. The study period is between 1388 and 1392 and the statistical sample of the study is 101 companies listed on Tehran Stock Exchange (TSE). We use Panel-Data Regression and EGLS method to estimate the model parameters. The results of this study reveal that marginal value of cash is less than its face value and marginal rate of cash holding is a decreasing rate. Finally, the findings show that marginal value of cash varies over time.هدف از این پژوهش، بررسی تغییرپذیری ارزش نهایی و نرخ نهایی وجه نقد طی زمان و مطالعۀ رابطۀ ارزش نهایی وجه نقد با ارزش اسمی آن است. نمونۀ آماری پژوهش از 101 شرکت پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران طی دورۀ زمانی 1388 تا 1392 انتخاب شده است. آزمون فرضیهها نیز بهکمک روش حداقل مربعات تعمیمیافته، اجرا شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد ارزش نهایی یک ریال وجه نقد، کمتر از ارزش اسمی آن است. همچنین بر اساس نتایج، نرخ نهایی ارزش وجه نقد، نرخی کاهنده است؛ به این معنا که ارزش نهایی یک ریال وجه نقد تحصیلشدۀ شرکتها به موازات افزایش در میزان نگهداشت وجه نقد، کاهش مییابد. این موضوع را میتوان با توجه به تئوری موازنه و تئوری نمایندگی توجیه کرد. در نهایت یافتهها نشان دادند ارزش نهایی وجه نقد با گذر زمان تغییر میکند.https://acctgrev.ut.ac.ir/article_55662_7c7726baff507acf6e43097941d780fb.pdf